- مباني نظري و پيشينه تحقيق درباره سبك هاي فرزند پروري
مباني نظري و پيشينه تحقيق درباره سبك هاي فرزند پروري منابع فارسي و انگليسي دارد ارجاع و پاورقي استاندارد دارد رفرنس دهي استاندارد دارد كاملترين در سطح اينترنت، داراي تحقيقات انجام شده در ضمينه تحقيق گارانتي بازگشت وجه دارد فرمت doc تعداد صفحات 36
دسته: روانشناسي
بازديد: 9 بار
فرمت فايل: doc
حجم فايل: 50 كيلوبايت
تعداد صفحات فايل: 36
اين فايل فهرست ندارد
مباني نظري و پيشينه تحقيق درباره سبك هاي فرزندپروري
خصوصيات محصول:
- منابع فارسي و انگليسي دارد.
- ارجاع و پاورقي استاندارد دارد.
- رفرنس دهي استاندارد دارد.
- كاملترين در سطح اينترنت، داراي تحقيقات انجام شده در ضمينه تحقيق
- گارانتي بازگشت وجه دارد.
مباني نظري و پيشينه تحقيق درباره سبك هاي فرزندپروري
فرمت : doc
تعداد صفحات : 36
سبك هاي فرزندپروري
راه هاي انتخاب روش هاي تربيتي
تا چند سال اخير، اكثر مطالعات مربوط به اجتماعي شدن بر اين نكته تأكيد داشت كه فنون تربيت و رفتارهاي والدين، بر رشد كودك اثر مي گذارد و به آن شكل مي دهند. اين تحقيقات نقش كودك را به عنوان عامل تعيين كننده اجتماعي شدن خود ناديده مي گرفت. اين ديدگاه در طول سال هاي اخير تحول يافته است و امروزه، شايستگي والدين را بر اساس سه عامل تعيين كننده مهم در نظر مي گيرند: مسئوليت و سلامت رواني والدين، ويژگي هاي كودك و منابع استرس و حمايت كننده كه در درون و بيرون خانواده (محيط) وارد عمل مي شوند (برنز، 2006).
مسئوليت و سلامت رواني والدين
تعليم و تربيت كودكان تحت تأثير شخصيت والدين آنها قرار مي گيرد. به اين ترتيب، والدين آشفته بيش از ديگران، با خطر داشتن كودكان آشفته، روبه رو خواهند بود. يكي از تحقيقات آمريكايي، كه بر روي 693 خانواده و طي يك دوره شش ساله انجام گرفت، نشان داده است كه 64% كودكاني كه اختلال هاي عاطفي نشان مي دادند، به مادراني تعلق داشتند كه داراي اختلال هاي رواني بودند. در خانواده هايي كه تنها پدر نشانه ها يا اختلال هاي عاطفي داشت47 % كودكان اختلال داشتند.72% كودكان مسأله دار، در خانواده هايي بودند كه پدر و مادر هر دو اختلال داشتند و اين درصد دو برابر اختلال رواني كودكان بود كه در خانواده هاي آنها از اين دو نوع اختلال ها وجود نداشت. پژوهشگران ديگر كشف كرده اند كه تحريك پذيري دائمي والدين مي تواند به سلامت عاطفي كودك و به رشد و توانايي هاي شناختي او آسيب برساند. مادراني كه از افسردگي رنج مي برند، در مقايسه با ديگر مادران، با فرزند خود كمتر عاطفي، كمتر خودمختار و بيشتر محافظه كارند. همچنين آنها با كودك بزرگتر خود كمتر بردبارند و بيشتر تمايل دارند كه او را تنبيه كنند. برعكس، كودكان تقريباً يك ساله اي كه والدين شاد دارند، رابطه عاطفي محكم تري با آنها برقرار مي كنند و در نتيجه به نظر مي رسد كه نسبت به بچه هايي كه والدين آنها ظاهراً شاد نيستند، امتيازهاي بيشتري بدست مي آورند (پورابراهيم و همكاران، 1390).
ويژگي هاي كودكان
به نظر مي رسد كه برخي متغيرها، مثل سن و جنس، خلق كودك و نوع تعليم و تربيت را كه او دريافت مي كند، تحت تأثير قرار مي دهند. پژوهشگران مشاهده كرده اند كه والدين مثل ساير بزرگسالان، وقتي در مقابل يك كودك نافرمان، منفي و خيلي شلوغ قرار مي گيرند معمولاً با رفتارهاي منفي و آمرانه واكنش نشان مي دهند (پرچم و همكاران، 1391).
محيط؛ منابع استرس و حمايت
والدين، زندگي خانوادگي خود را در انزواي اجتماعي آغاز نمي كنند. آن ها قبلاً در شبكه هاي ارتباطي اعضاي خانواده و دوستان خود وارد شده اند و در بسياري از موارد، شغلي انتخاب كرده اند. اين محيط هاي اجتماعي مي توانند منابع استرس يا حمايت يا هر دو باشند. يكي از قابليت هاي انسان، تمايل او به حمايت كردن و حمايت شدن است. چون حمايت اجتماعي بر انسان اثر مفيدي دارد، شخصي كه به شبكه ها و گروه هاي اجتماعي وارد مي شود، بطور مرتب تجربه هاي مثبت كسب مي كند و اين تجربه ها، به كاهش آثار احتمالاً زيانبار رويدادهاي استرس آور بر او كمك مي كنند (آنولا[1] و نورمي[2]، 2012).
تعريف سبك هاي فرزندپروري
رابطه بين كودكان و والدين و ساير اعضاي خانواده را مي توان به عنوان نظام يا شبكه اي دانست كه در كنش متقابل با يكديگر هستند. اين نظام بطور مستقيم و غيرمستقيم از طريق سبك ها و روش هاي مختلف فرزندپروري در كودكان تأثير مي گذارد، اكثر روانشناسان همچون بالبي[3] (1969)، فرويد (1964) و مايز و پتيت[4] (1997)، صرف نظر از مكتبي كه به آن معتقدند، كنش هاي متقابل ميان والدين و فرزندان را اساس تحول عاطفي تلقي مي كنند. ايشان سبك هاي فرزندپروري را اينگونه تعريف كرده اند: مجموعه اي از رفتارها كه تعيين كنندۀ ارتباطات متقابل والد- فرزند در موقعيت هاي متفاوت و گسترده اي است و اينگونه فرض مي شود كه موجب ايجاد يك فضاي تعامل گسترده مي گردد».
دارلينگ و استينبرگ[5] (1993) شيوه هاي فرزندپروري را اين گونه تعريف كرده اند: «مجموعه اي از گرايش ها، اعمال و جلوه هاي غيركلامي كه ماهيت تعامل كودك و والدين را در تمامي موقعيت هاي گوناگون مشخص مي كند و در سير حيطۀ اقتدار منطقي، استبدادي و آزادگذار مطرح شده است». تعريفي ديگر از برك لورا[6] (1998) بدين شرح است: «تركيب هايي از رفتارهاي والدين كه در موقعيت هاي گسترده اي روي مي دهد و جو فرزندپروري بادوامي را پديد مي آورند». همچنين پژوهش هاي انجام شده بر پايه و نظريه بوم شناختي براون فنبرنر، نشان دهندۀ آن است كه سبك هاي فرزندپروري، انعكاسي از پايگاه اقتصادي و بافت اجتماعي درون خانوادگي است. در اين ميان متغير اقتصادي و اجتماعي و سطح درآمد خانواده داراي بيشترين تأثير بوده است (به نقل از باير[7]، 2011).
عوامل مؤثر بر سبك هاي فرزندپروري
طبقه اجتماعي و پرورشي كودك
با در نظر آوردن تفاوت عظيمي كه در موقعيت هاي زندگي افراد بي بضاعت و افراد مرّفه وجود دارد، جاي تعجب است كه اختلافات بيشتري در مورد ارزش ها و پرورش كودك وجود ندارد. همان تعداد معدودي را كه وجود دارد مي توان بر حسب بعدي از قدرت و خود فرماني در مقابل درماندگي و فرمانبري از اوامر ديگران، در نظر آورد. والدين طبقه پايين بر احترام از اقتدار، تأكيد بيشتري دارند در صورتي كه والدين طبقه متوسط بر رشد و كنجكاوي، كنترل دروني، توانايي به تأخير انداختن خوشي ها و كار به خاطر هدف هاي دور و حساسيت در روابط با ديگران تأكيد مي كنند. تفاوت بين طبقات اجتماعي مختلف از لحاظ فرزندپروري منعكس كننده تجربه اجتماعي والدين است. بزرگسالان طبقۀ كارگر غالباً دستورات را بدون چون و چرا انجام مي دهند؛ رئيس آنان معمولاً در مورد علت قواعد و ضروريات كار به ندرت با آنان حرف مي زند. بنابراين، والدين طبقه پايين كمتر با ساختن و تغيير و اصلاح قوانين در جامعه سرو كار دارند و به همين دليل قواعد و ساخت و قدرت بيش از منطق وجودي آن براي آنان مطرح است. والدين اين طبقه معمولاً فرزندان خود را تحت كنترل دارند، اقتدارگر و مستبد هستند و به ندرت عقايد فرزندان خود را در نظر مي گيرند و براي قواعد و درخواست هاي خود استدلال مي آورند. برعكس، افراد طبقه متوسط كه كارشان ايجاب مي كند خلاقيت بيشتري داشته باشند، رقابت جو باشند و خطر كنند. معمولاً فرزندانشان را در جهت مستقل بودن و خود رهبري تربيت مي كنند. والدين طبقه متوسط و بالاتر، خلاقيت و موقعيت و استقلال فرزندشان برايشان اهميت بيشتري دارد و در ضمن حس كنجكاوي تسلط بر خود را در آنان تقويت مي كنند. از اين رو به طور كلي، دموكرات تر هستند و در رفتار با فرزندان خود پذيراترند. رفتار گرمتري دارند، با آنان استدلال مي كنند و براي مقرراتي كه وضع مي كنند بيشتر استدلال مي آورند.
مطالعاتي ديگر نشان مي دهد كه والدين داراي تحصيلات و مشاغل بالاتر در هدايت فرزندان خود از استدلال بيشتر استفاده مي كردند. كاربرد بيشتر استدلال نيز به نوبۀ خود با الگوهاي آمرانه (نه خودكامه) تربيت كودك، كنترل غيرمستقيم مثبت، محبت، پذيرش و حمايت مرتبط بود. همراه با افزايش تعداد فرزندان در خانواده، نگرش والدين در مورد پرورش كودك و شرايطي كه كودك در آن پرورش يافته است، تغييرمي كند. در خانواده هايي كه كودكان زيادي دارند، به ويژه بيش از 6 فرزند، نقش هاي خانواده با صراحت بيشتري مشخص مي شود، وظيفه هر كس مشخص مي شود و انضباط شديدتر و قدرت طلبانه تر است. والدين نمي توانند تعدادي از كودكان را آزاد بگذارند چون در آن صورت بي نظمي و هرج و مرج در خانواده ايجاد مي شود. در خانواده هاي پرجمعيت، مادران بويژه در مورد دخترانشان كنترل شديد و خصمانه اي به كار مي برند. علاوه بر اين، به موازات افزايش تعداد فرزندان در خانواده، مادر نه تنها توجه كمتري به كودكان نشان مي دهد بلكه صميميت و محبت او هم نسبت به آنها كاهش مي يابد. غالباً خواهران و برادران بزرگتر نقش هاي سرپرستي و نظارت را كه بر عهدۀ والدين در خانواده هاي كم جمعيت مي باشد به عهده خود مي گيرند.
كنش هاي متقابل بين والدين و كودك و ترتيب تولد
در مواردي كه اختلافات را ناشي از ترتيب تولد دانسته اند، آنها را غالباً به تغييرات موجود در كنش هاي متقابل بين والدين و خواهران و برادران و به تجربيات منحصر به فردي كه كودكان در آن موقعيت ويژه در خانواده دارا هستند، نسبت داده اند. در پي تولد يك خواهر و برادر، بسياري از فرزندان ارشد بويژه پسران، مشكلات احساسي و رفتاري نشان مي دهند. مادران پس از تولد دومين فرزند، با اولين فرزند خود داراي برخورد منفي تر، قهرآلود تر و سختگيرانه تر بوده و اوقات كمتري را صرف بازي با او مي كند. همچنين فرزندان نخست، اصطكاك انضباطي بيشتري با والدينشان دارند. در هر سني، نخستين فرزند بيش از ساير فرزندان، همسان تر و آزادتر عمل مي كنند و شايد اين به علت اعتماد به نفسي است كه به واسطۀ تمرين پرورشي كودك بدست آورده اند. در حقيقت فرزند نخست، «كودك تمريني» است كه توسط والدين از طريق آزمايش و خطا و شيوه ها ي تربيت كودك را مي آموزد، از طرفي ديگر، برخي تحقيقات نشان مي دهد كه والدين به فرزند اول خود بيشتر اهميت مي دهند و تعامل بين آنها، از نظر اجتماعي و عاطفي بيشتر است در ضمن معمولاً از اولين فرزند خود توقع و انتظارات بيشتري دارند. در مجموع، نه رتبه تولد در بين برادران و خواهران و نه خانواده، هيچ يك نمي تواند شاخص خوبي براي پيش بيني آينده كودك باشد (بيرامي، بهادري و خسروشاهي، 1389).
شخصيت و نگرش ها و رفتار والدين
شيوه هاي والدين و روش هاي انضباطي آنان بي ترديد تحت تأثير خصوصيات شخصيتي و سيستم اعتقادي آنان مي باشد. اغلب تحقيقات قالب اجتماعي بر متغير در رفتار شخصيت والدين تمركز نموده اند. از لحاظ نظري، شخصيت آشكارا به عنوان پيش بيني كننده رفتار ارتباطي والدين تصور مي شود. تحقيقاتي كه شخصيت را با تعامل مرتبط مي سازند، فرض بر اين است كه باورها، ارزش ها و اهداف دروني والدين از رفتارهايشان به ظهور مي رسند. علاوه بر اين، الگوهاي فرزندپروري، ثبات قابل ملاحظه اي را در سير رشد كودكان نشان مي دهند. در نتيجه، نظريه پردازان بيان داشته اند كه درك رابطه بين صفات شخصيتي و رفتار اعمال شده براي فهم كامل پويايي هاي ارتباطي بين والدين و كودكان امري ضروري است. از آنجايي كه تعليم و تربيت كودكان تحت تأثير شخصيت والدين آنها قرار مي گيرد به اين ترتيب، والدين آشفته بيش از ديگران، با خطر داشتن كودكان آشفته روبه رو خواهند بود. همچنين نگرش ها و رفتار والدين مي تواند تسهيل كننده و يا مانع در جريان رشد و تكامل كودك باشد. الگوهاي فرزندپذيري تا حدود زيادي بازتاب ارزش هاي والدين هستند. به عنوان مثال، برخي از والدين براي همنوايي در كودكان ارزش قائل اند و برخي ديگر براي خودراهبردي والدين سختگير و خشن مانع مي شوند، تا فرزندانشان از روابط مثبت و سازنده با همسالان خويش كه براي استقلال آنان بسيار مؤثر است بهره مي گيرند. در حالي كه والدين پذيرا منبع امنيت براي نوجوانان نگران و مضطرب خويش خواهند بود. چنين والديني نه تنها در حل مشكلات نوجوان با او همراه و هميارند، بلكه نوجوان را به مستقل شدن و پذيرش مسئوليت تشويق مي كنند. والدين سالم و بالغ معمولاً با حساسيت و مهرباني بيشتري به نيازها و اشارات كودكان توجه مي كنند و اين نوع فرزندپروري امنيت عاطفي، استقلال، توانش اجتماعي و موفقيت هوشي را تشويق مي كند. بعضي از والدين معتقدند كه كودكان حرف مي زنند و از آنان سؤالات بسياري مي كنند، در نتيجه آنان را در تفكر و استدلال بر مي انگيزند. برعكس، والديني كه فكر مي كنند كه فرزندانشان يادگيرندگاني منفعل اند مستقيماً آنان را هدايت مي كنند و فرمان مي دهند. والدين، در صورتي كه احساس كنند كه بدرفتاري كودك عمدي بوده و كودك آنقدر بزرگ شده كه بتواند رفتارش را كنترل كند او را تنبيه مي كنند (رضايي و مددخواه، 1388).
تكنيك هاي والدين جهت اعمال كنترل
از جمله تكنيك هاي مورد استفادۀ والدين جهت اعمال كنترل فرزندان خود به عبارت زير مي باشد:
تكنيك قدرتي-اثباتي
شامل تنبيه بدني و محروميت است. تهديد و تنبيه بدني شديد با پرخاشگري فيزيكي در كودكاني كه رفتار والدين خود را الگو قرار مي دهند همبسته است.
تكنيك امري- كاربردي
تكنيكي دستوري بدون استفاده از تنبيه يا تهديد آشكار به تنبيه. موفقيّت اين تكنيك به پذيرش تسلط والدين از سوي كودك بستگي دارد. اگر كودك تسلط والدين را نپذيرد و از دستورات آنها سرپيچي كند بايد با نوعي تنبيه منطقي با عدم اطاعت وي مقابله كرد.
تكنيك القايي خودگرا
تأكيد مستدل بر منافع بدست آمده و هزينه هايي كه كودك ممكن است در نتيجۀ رفتار خود مجبور به پرداخت آن شود. اين تكنيك بر كودكان تأثير مثبتي دارد. يكي از مطالعات نشان داده است كه، فرزنداني كه مادرانشان رهنمود يا رهنما كننده باشند، در ميان همسالان خود محبوبيت بيشتري دارند و رفتار اجتماعي تري در زمين بازي از خود نشان مي دهند.
منابع فارسي
1- آقايار، اديب. (1386). اثربخشي آموزش هوش هيجاني بر پرخاشگري دانش آموزان پسر سال اول دبيرستان. مجله بهبود دانشگاه علوم پزشكي كرمان، سال 14، دوره 3، صص 210-198.
2- آقايي نژاد، جان بابا؛ فرامرزي، سالار و عابدي، احمد. (1392). تأثير يك دوره فعاليت منظم ورزشي بر پرخاشگري دانش آموزان عقب مانده ذهني آموزش پذير. مجله رشد و يادگيري حركتي-ورزشي، شماره 12، صص 105-91.
3- احمدي رق آبادي، علي. (1389). بررسي ارتباط هوش هيجاني و بهداشت رواني در دانش آموزان مقطع پيش دانشگاهي شهر رشت. مقاله كارشناسي ارشد، دانشگاه گيلان، دانشكده علوم انساني.
4- اقدسي، علي نقي؛ نجفي، سولماز؛ اسماعيلي، رقيه؛ پناه علي، امير و محمدي، اكبر. (1392). مقايسه شيوه هاي فرزندپروري والدين نوجوانان پسر بزهكار و عادي. مجله زن و مطالعات خانواده، سال 4، شماره 13، صص 151-141.
5- اكبر زاده، نسرين. (1388). هوش هيجاني ديدگاه ماير و سالووي و ديگران. تهران: انتشارات فارابي.
6- بقرآبادي، قاسم؛ شريفي درآمدي، پرويز و دولت آبادي، شيوا. (1389). بررسي تأثير شن درماني بر كاهش پرخاشگري دانش آموزان پسر ناشنوا. مجله مطالعات روان شناختي دانشكده علوم تربيتي و روانشناسي دانشگاه الزهرا، دوره 6، شماره 1، صص 17-1.
7- بيرامي، منصور؛ بهادري، علي اكبر و خسروشاهي، جعفر. (1389). ارتباط شيوه تربيتي والدين با پيشرفت تحصيلي دانش آموزان راهنمايي. مجله علوم تربيتي، سال 7، شماره 10، ص 21-1.
8- پارسا، نسرين. (1390). هوش هيجاني. تهران: انتشارات رشد.
9- پرچم، اعظم؛ فاتحي زاده، مريم و اله ياري، حميده. (1391). مقايسه سبك هاي فرزندپروري بامريند با سبك فرزندپروري مسؤلانه در اسلام. مجله پژوهش در مسائل تعليم و تربيت اسلامي، سال 20، شماره 14، صص 138-115.
10- پورابراهيم، تقي؛ حيدري، جعفر و خوش كنش، ابوالقاسم. (1390). رابطه شيوه هاي فرزندپروري با سبك هاي هويت يابي و گرايش به مشاغل در نوجوانان. فصلنامه مشاوره شغلي و سازامني، دوره 3، شماره 8، صص 24-11.
11- حبيبي، زهره؛ خسروجاوي، مهناز و حسين خانزاده، عباسعلي. (1393). اثربخشي آموزش هوش هيجاني بر راهبردهاي مقابله با تنيدگي در افراد با آسيب بينايي. مجله پرستاري و مامايي جامع نگر، سال 24، شماره 71، صص 29-21.
12- حسن زاده، رمضان. (1391). روش هاي پژوهش در علوم رفتاري. تهران: نشر ساوالان.
13- حسيني انجداني، امين. (1387). مقايسة مهارت هاي حل مسأله اجتماعي دانش آموزان عادي و داراي اختلالات رفتاري 9 و 15 ساله شهر تهران در سال تحصيلي 1377. مقاله كارشناسي ارشد دانشگاه علامه طباطبايي تهران.
14- حسيني نسب، سيدداوود؛ احمديان، فاطمه و روان بخش، محمدحسين. (1387). بررسي رابطۀ شيوة هاي فرزندپروري با خودكارآمدي و سلامت رواني دانش آموزان. مطالعات تربيتي و روان شناسي، دورة 9، شمارة 1، صص 37-21.
15- حيدري، بهاءالدين. (1387). مقايسه سلامت رواني و شيوه هاي فرزندپروري والدين كودكان مبتلا به اختلال نارسايي توجه/فزون كشي عادي. مقاله كارشناسي ارشد رشته روانشناسي تربيتي.
16- خانجاني، زينب و محمودزاده، رقيه. (1392). مقايسه شيوه هاي فرزندپروري و اختلالات رفتاري كودكان مادران شاغل و غيرشاغل. فصلنامه علمي-پژوهشي زن و فرهنگ، سال 4، شماره 16، صص 52-37.
17- دهشيري، غلامرضا. (1387). هنجاريابي و برسي ساختار عاملي پرسشنامه بهر هيجاني بار-اون بر روي دانشجويان دانشگاه هاي شهر تهران. مقاله كارشناسي ارشد، روانشناسي عمومي، دانشگاه علامه طباطبايي.
18- رضايي، اكبر و مددخواه، شبنم. (1388). رابطه سبك هاي فرزندپروري و باورهاي معرفت شناختي با پيشرفت تحصيلي دانش آموزان مقطع متوسطه. فصلنامه علوم تربيتي، سال دوم، شماره 5.
19- رق آبادي، علي. (1386). بررسي ارتباط هوش هيجاني و بهداشت رواني در دانش آموزان مقطع پيش دانشگاهي شهر رشت. مقاله كارشناسي ارشد، دانشگاه گيلان، دانشكده علوم انساني.
20- رئيسي، فاطمه؛ انيسي، جعفر؛ يزدي، سيده منصوره؛ زماني، مريم؛ رشيدي، سميه. (1387). مقايسه سلامت روان و شيوه هاي فرزندپروري در بين افراد معتاد و غيرمعتاد. مجله علوم رفتاري، دوره 2، شماره 1، صص 41-33.
21- زارعان، مصطفي و بخشي پور، عباس. (1386). بررسي سلامت عمومي و هوش هيجاني دانشجويان. مقاله كارشناسي دانشگاه تبريز.
22- زينت مطلق، فاضل؛ احمدي جويباري، تورج؛ جليليان، فرزاد؛ ميرزايي علويجه، مهدي؛ آقايي، عباس و كريم زاده شيرازي، كامبيز. (1392). بررسي شيوع و عوامل مرتبط با پرخاشگري در بين نوجوانان شهر ياسوج. مجله تحقيقات نظام سلامت، سال 9، شماره 3، صص 319-312.
23- شريفي درآمدي، پرويز. (1386). هوش هيجاني. تهران: انتشارات سپاهان.
24- شريفي درآمدي، پرويز؛ آقايار، پرويز. (1392). هوش هيجاني، كاربرد هوش در قلمرو هيجان. اصفهان: انتشارات سپاهان. چاپ اول.
25- صادق خاني، اسدالله؛ علي اكبري دهكردي، مهناز و كاكوجويباري، علي اصغر. (1391). مقايسه شيوه هاي فرزندپروري مادران دانش آموزان پسر 7 تا 9 سال دوره ابتدايي با اختلال لجبازي-نافرماني و عادي در شهرستان ايلام. مقاله كارشناسي ارشد در رشته روانشناسي عمومي دانشگاه پيام نور تهران.
26- صادقي، عباس و مشكبيد حقيقي، محسن. (1385). مديريت پرخاشگري. رشت: انتشارات حق شناس.
27- عارفي، مهدي و رضويه، احمدرضا. (1388). بررسي رابطة پرخاشگري آشكار و ارتباطي با سازگاري عاطفي اجتماعي دانش آموزان دختر و پسر. مجله دانش و پژوهش در روانشناسي، شماره 13، صص 125-113.
28- عاليپور بيرگاني، سيروس؛ مكتبي، غلامحسين؛ شهني ييلاق، منيجه و مفردنژاد، ناهيد. (1390). رابطه ويژگي هاي شخصيتي با خودناتوان سازي تحصيلي و مقايسه شيوه هاي فرزندپروري از لحاظ متغير اخير در دانش آموزان سال سوم دبيرستاني. مجله دستاوردهاي روانشناختي دانشگاه شهيد چمران اهواز، دوره 4، سال 18، شماره 2، صص 154-135.
29- عسگري، پرويز؛ حيدري، عليرضا و ستايش نيا، الهه. (1389). مقايسه ميزان اضطراب، افسردگي و پرخاشگري نوجوانان با توجه به سطوح پراشتهايي رواني. مجله انديشه رفتار، دوره 4، شماره 16، صص 66-59.
30- علي پور، محبوبه. (1386). بررسي سازگاري اجتماعي كودكان شاهد از طريق آزمون ترسيم خانواده. مقاله كارشناسي دانشكده علوم اجتماعي و روان شناسي دانشگاه آزاد اسلامي واحد تهران مركزي.
31- فرامرزي، سالار؛ تقي پور جوان، عباسعلي، دهقاني، مصطفي و مرادي، محمدرضا. (1392). مقايسه سبك هاي دلبستگي و شيوه هاي فرزندپروري مادران دانش آموزان عادي و دانش آموزان با اختلال يادگيري. دوماهنامه علمي-پژوهشي جنتاشاپير، دوره 4، شماره 3، صص 254-245.
32- فرجاد، محمداحسانو محمدي اصل، جواد. (1387). اثربخشي تمرينات جسماني بر كاهش پرخاشگري دانش آموزان آهسته گام. نشرية رشد و يادگيري حركتي- ورزشي، شماره 8، دوره 37، صص 66-52.
33- فرميهني فراهاني، محسن. (1390). فرهنگ توصيفي علوم تربيتي. تهران: انتشارات اسرار دانش.
34- كريمي، ياسر. (1385). روانشناسي اجتماعي. تهران: انتشارات دانشگاه پيام نور.
35- گنجعلي بنجاور، عليرضا. (1388). بررسي ثمربخشي مداخلات رواني- تربيتي بر هوش هيجاني و سلامت روان دانش آموزان مقطع متوسطه شهر زاهدان. مقاله كارشناسي ارشد، دانشگاه علوم پزشكي ايران، انستيتو روانپزشكي تهران.
36- گنجه، سيدعليرضا؛ دهستاني، مهدي و زاده محمدي، علي. (1392). مقايسه اثربخشي آموزش مهارت حل مسأله و هوش هيجاني در كاهش پرخاشگري دانش آموزان پسر دبيرستاني. مجله دانش و پژوهش در روانشناسي كاربردي، سال 14، شماره 2، صص 50-38.
37- لواف پور نوري، فرشاد؛ زهراكار، كيانوش و ثنايي ذاكر، باقر. (1391). بررسي اثربخشي بخشايش درماني گروهي در كاهش پرخاشگري نوجوانان پرخاشگر 11 تا 13 ساله شهرستان دزفول. مجله علمي پژوهشي دانشگاه علوم پزشكي شهيد صدوقي يزد، دوره 20، شماره 4، صص 500-489.
38- محمدي، اكرم؛ نقدي، اسداله؛ علي وردي نيا، اكبر و كياني، محسن. (1389). بررسي جامعه شناختي رابطه سرمايه اجتماعي و اعتياد اينترنتي در بين جوانان شهر همدان. فصلنامه پژوهش جوانان، فرهنگ و جامعه، شماره 5، صص 27-1.
39- مداحي، محمدابراهيم؛ لياقت، ريتا؛ صمدزاده، منا و مرادي، ايرج. (1390). بررسي تعامل رفتار سازشي و شيوه هاي فرزندپروري. مقاله كارشناسي ارشد رشته خانواده درماني ذانشگاه آزاد اسلامي واحد تهران مركزي.
40- مسعودنيا، ابراهيم. (1388). پرخاشگري و رفتار ضداجتماعي در نوجوانان؛ ارزيابي نظريه پالايش پرخاشگري. مجله روانشناسي، سال 13، شماره 2، صص 152-138.
41- نقدي، هادي؛ اديب راد، نسترن و نوراني پور، رحمت الله. (1389). اثربخشي آموزش هوش هيجاني بر پرخاشگري دانش آموزان پسر سال اول دبيرستان. فصلنامه علمي پژوهشي دانشگاه علوم پزشكي كرمانشاه، سال 14، شماره 3، صص 218-211.
42- نيكوگفتار، محمود. (1388). آموزش هوش هيجاني، ناگويي خلقي، سلامت عمومي و پيشرفت تحصيلي. فصلنامة روانشناسان ايراني، سال 5، شماره 19، صص 56-29.
43- وزيري، شهرام و لطفي عظيمي، افسانه. (1390). تأثير آموزش همدلي در كاهش پرخاشگري نوجوانان. مجله روانشناسي تحولي، سال 8، شماره 30، صص 175-167.
44- هاشمي، محبوبه؛ ميرزماني، سيدمحمود؛ داورمنش، عباس؛ صالحي، مسعود و نژادي كاشاني، غزاله. (1389). تأثير نمايش عروسكي در كاهش پرخاشگري دانش آموزان دختر عقب مانده ذهني آموزش پذير. مجله توانبخشي اعصاب كودكان، دوره 11، شماره 5، صص 93-88.
45- يارمحمديان، احمد، فرزانه خو، مرجان و مولوي، حسين. (1388). تأثير عملكرد كلي خانواده بر وضعيت هويت دانش آموزان. مجله علوم رفتاري، سال 2، شماره 3، صص 142-135.
مباني نظري و پيشينه تحقيق درباره سبك هاي فرزندپروري
منابع انگليسي
46- Animasahun, R.; Beverley, A., Kir, N.S., Schutte, D. (2010). Intelligence quotient, emotional intelligence and spiritual intelligence as correlates of prison adjustment among in mates in Nigeria prison. Journal of Social Sciences, 22 (2): 121-128.
47- Animasahun, R.; Beverley, A., Kir, N.S., Schutte, D. (2010). Intelligence quotient, emotional intelligence and spiritual intelligence as correlates of prison adjustment among in mates in Nigeria prison. Journal of Social Sciences, 22 (2): 121-128.
48- Asher, A. (2006). Exploring the Relationship BETWEEN parenting Styles and Juvenile Delinquency, A Thesis Submitted to the Faculty of Miami University in Partial Fulfillment of the Requirements for the Degree of Master of Science Department of Family Studies and Social Work.
49- Aunola, K. & Nurmi, J. E. (2012). The role of parenting styles in children’s problem behavior. Child Development, 76, 1144-1159.
50- Austin, E. J. Saklofske, D. H. & Egan, V. (2005). Personality. Well-being and health correlates of trait emotional Intelligence. Personality and Individual differences, 38, 547-558.
51- Bar-on, R.; Parker, D.A. (1980). The handbook of emotional intelligence sanfrancisco .Jossy-BassBook.First Edation, 3-490.
52- Baumrind, D. (1972). The influence of parenting style on adolescent competence and substance use. J Early Adolescence 1972; 11(1):56-95.
53- Bekendam, C. (2010). Family And Dimensious of Emotional Intelligence .Dissertation Abstraets International, Vol 58(4).2109-2122.
54- Berent, T. S. (2011). Child development. Second. London, Brown and benchmark publisher.
55- Berns RM. (2006). Child Family, School, Community: Socialization and Support. New York: Wadsworth Publishing Company; 2011.
56- Beyer, S. (2011). Maternal employment and children academic achievement: parenting styles as mediating variable. Developmental Reviwe, Volume 15, Issue 2, 212-253.
57- Buss, A.H., & Perry, M. (1992). The Aggression Questionnaire. Journal of Personality and Social Psychology. 63 (3), 452-459.
58- Ceci, E. (1990). Intelligence quotient, emotional intelligence and spiritual intelligence as correlates of prison adjustment among in mates in Nigeria prison.
Journal of Social Sciences, 22 (2): 121-128.
59- Chamorro-Premuzic, T., Bennett, E. & Furnham, A. (2007). The happy personality: Mediational role of trait emotional intelligence. Personality and Individual Difference, 42, 1633-1639.
60- Chan, H. & Sjöberg, L. (2008). Emotional intelligence and life adjustment. In: Cassady JC, Eissa MA. Emotional intelligence: perspectives on educational & positive psychology. 1th Ed. New York: Peter Lang Publishing; 169-184.
61- Ciarrochi, J. Deane, F. P. & Anderson, S. (2009). Emotional intelligence moderates the relationship between stress and mental health. Personality and individual differences, 32, 197–209.
62- Cue, B. (1930). Positive parenting. NY: Pearson Company Inc. Violent Behavior, 9,247-269.
63- Douglas, K. S., & Dutton, D. G. (2011). Assessing the link between stalking and domestic violence. Aggression and Violent Behavior, 6, 519-545.
64- Dunn, J. M. and Fait, H. F. (2010). "Special physical education: adapted, individualized developmental". The University of Viriginia, W.C. Brown.
65- Embregts, P.; Didden, R.; Schreuder, N.; Huitink, C.; van Nieuwenhuijzen, M. (2009) Aggressive behavior in individuals with moderate to borderline intellectual disabilities who live in a residential facility: an evaluation of functional variables. Res Dev Disabil. 2009 Aug; 30(4):682-688.
66- Gerits، L.، Derksen، J. L.، Verbruggen، A. B.، & Katzko. M. (2005). Emotional Intelligence profiles of nurses caring for people with severe behavior problems. Personality and Individual differences، 38، 33-34.
67 - Glasgow, K. L., Dornbusch, S. M., Troyer, L., Steinberg, L., & Ritter, P. L. (2007). Parental styles, adolescent, sattrivutions, and child development, 68(3), 507-529.
68- Golman, D. (2009). Emotional in telligence. London: Bloom sbury publishing.
69- Hochensoon, G. (1965). Reducing aggressive behavior in boys with a social cognitive group treatment: Results of a randomized, controlled Trial. Journal of American Academy.
70- Holenstein, T. (2011). Rigidity in parent-child interaction early childhood. Journal of Abnormal Child Psychology, 32 (4), 595-607.
71- Hunt, N. & Evans, D. (2004). Predicting traumatic stress using emotional intelligence. Behavior Research and Therapy, 42, 791-798.
72- Jaff, A. (2012). Durg use and aggression: The effect of rumination and other person related variables. California State University Long Beach Psychology.
73- Lamborn, S.D., Mounts, N. S. Stninbery 1. & Do busch, S. M. (2012). Authoritive, authoritarian, indulgent, and neglectful family's child Development, 6, 1046-1005.
74- Lawrence, E.J. (1966). Priming emotion using metaphors reprehensive of family functioning. AUETD home Graduate School Auburn Libraries help @ auburn. Educational chat.
75- Maccoby, E. E., & Martin, J. A. (2012). Socialization in the context of the family: parent child interaction. In P.H. Mussen (Ea & E. M. Hetherington (Vol. Ed.), Hand book of child psychology: Vol. 4. Socialization, personality, and social development (4thed, pp.1-101). New York: wily.
76- Mayer, J.D; Dunkel-Schetter, C., Delongis, A., & Gruen, R. (2007). Stracural Division of Personality and the Classification of Traits .Review Of Genral Psychology.7, 381-401.
77- Mccelland, W. (1998). Development and Preliminary validation of an emotional self- efficacy scale. Personality and Individual Differences, 45 (5), 432- 436.
78- Nicholson, S. (2013). Anger management revolution studies distribution. Company inc. of child Adolescent psychiatry, 43(12), 1478- 1487.
79- Okorodudu, G. N. (2010). Influence of parenting styles on Adolescent Delinquency in Delta Central Senatorial District. Edo Journal of Counseling, vol, 3, No.1.
80- Onder, A., & Gülay, H. (2009). Reliability and validity of parenting styles & dimensions questionnaire. Journal of Procedia Social and Behavioral Sciences 1, 508–514.
81- Palmer, J.; Trinidad, D.R. & Johnson, C. (2011). Emotional intelligence and life adjustment. In: Cassady JC, Eissa MA. Emotional intelligence: perspectives on educational & positive psychology. 1th Ed. New York: Peter Lang Publishing; 169184.
82- Park, K. & Slabby, N. (1983). Reducing aggressive behavior in boys with a social cognitive group treatment: Results of a randomized, controlled Trial. Journal of American Academy.
83- Richardson, D.S. & Hammock, G. S. (2007). Social context of human aggression. Are we paying too much attention to gender? Aggression and violent behaviour. 12, PP: 417-426.
84- Robinson, C., Mandleco, B., Olsen, SF., Hart, CH. (2011). The parenting style and dimensions Questionnaire (PSQD). Handbook of family measurement techniques; thousand oaks: sage. Vol.3. p: 319-321.
85- Schutte, N.; Malouff J M, and Thorsteinsson E. B. A (1998). Metaanalytic
Investigation of the Relationship between Emotional Intelligence and Health. Pers Individ Dif. 42. pp: 921-933.
86- Spence, D.; Lyons, J.B. & Schneider, T.R. (2013). The Influence of Emotional Intelligence on Performance. Pers Individ Dif. 2012. 39. pp: 693-703.
87- Sukhodolsky, D.G., & Ruchkin, V.V. (2008). Association of Normative Beliefs and Anger with Aggression and Antisocial Behavior in Russian Male Juvenile Offenders and High School Students. Jounal of Abnormal Child Psychology.
88- Ziglman, W. (1999). Parent Styles Associated With Self- Regulation and
Competence in School, Journal of Educational Psychology, 81(2), 143-154.
مباني نظري و پيشينه تحقيق درباره سبك هاي فرزندپروري
[1] - Aunola
[2] - Nurmi
[3] - Bowlby
[4] - Mize & Pettit
[5] - Darling & Steinberg
[6] - Berklaura
[7] -Beyer
مطالب مرتبط :
- مباني نظري و پيشينه تحقيق درباره پرخاشگري
مباني نظري و پيشينه تحقيق درباره پرخاشگري منابع فارسي و انگليسي دارد ارجاع و پاورقي استاندارد دارد رفرنس دهي استاندارد دارد كاملترين در سطح اينترنت، داراي تحقيقات انجام شده در ضمينه تحقيق گارانتي بازگشت وجه دارد
دسته: روانشناسي
بازديد: 9 بار
فرمت فايل: doc
حجم فايل: 62 كيلوبايت
تعداد صفحات فايل: 46
اين فايل فهرست ندارد
مباني نظري و پيشينه تحقيق درباره پرخاشگري
خصوصيات محصول:
- منابع فارسي و انگليسي دارد.
- ارجاع و پاورقي استاندارد دارد.
- رفرنس دهي استاندارد دارد.
- كاملترين در سطح اينترنت، داراي تحقيقات انجام شده در ضمينه تحقيق
- گارانتي بازگشت وجه دارد.
مباني نظري و پيشينه تحقيق درباره پرخاشگري
فرمت : doc
تعداد صفحات : 46
پرخاشگري
تعريف پرخاشگري
پرخاشگري، معمولاً به رفتاري اطلاق مي شود كه هدف از آن، صدمه رساندن جسماني يا زباني به شخص ديگر، يا نابود كردن دارايي آن است. بنابراين، آسيب زدن اتومبيل يك شخص به دست شخص ديگر، خفه كردن زنان توسط يك جاني و خشونتي كه دولت براي برقراري نظم و قانون اعمال مي كند، تماماً اعمالي هستند كه در تعريف پرخاشگري مي گنجد. بهترين و جامع ترين تعريفي كه از پرخاشگري ارائه شده، تعريف براون[1] است. او، پرخاشگري را هر نوع عمل و رفتاري مي داند كه به طور مستقيم در جهت هدفي و به منظور آزار و اذيت رساندن به ديگران كه مايل نيستند مورد آزار و اذيت قرار گيرند، اعمال شود. همچنين پرخاشگري را مي توان هرگونه رفتاري دانست كه متوجه آسيب رساندن و يا مجروح ساختن موجودي ديگر است.
هر چند سطح پرخاشگري كودكان از موقعيتي به موقعيت ديگر فرق مي كند ولي كودكان از لحاظ تداوم رفتار پرخاشگرانه در طول زمان با هم فرق دارند. كودكاني كه در سال هاي اوليه بشدت پرخاشگرند، به احتمال زياد در جواني و بزرگسالي نيز پرخاشگر خواهند بود و كودكاني كه پرخاشگر نيستند، به احتمال زياد در بزرگسالي هم پرخاشگر نخواهند بود. البته، كودكان هنگامي كه با وقايع تنش زا مثل جدايي پدر و مادر، يا بدنيا آمدن كودك جديد روبرو مي شوند، بيشتر پرخاشگر مي شوند. در واقع، پرخاشگري وسيله اي كودكانه است كه گاهي بسيار خطرناك و زيانبار بوده و به جاي حل مشكل و كاستن از فشار و ناراحتي، باعث دردسر و رنج تازه، براي شخص مي شود (صادقي و مشكبيدحقيقي، 1385).
نشانه هاي پرخاشگري
نشانه هاي پرخاشگري، متعدد است. از جمله اين نشانه ها مي توان به فحش دادن، پرتاپ اشياء، لگد زدن، جنگ و ستيز كردن، شكستن اشياء و ضربه زدن، حمله به ديگران، دروغگويي، بر هم زدن نظم، برانگيختگي بيش از حد، فرار از خانه و مدرسه، نگاه هاي تند و خشن، به هم فشردن دندان ها و جيغ زدن، اشاره كرد. نشانه هاي پرخاشگري در يك كودك پرخاشگر عبارتند از :
- ايجاد مزاحمت كردن و حالت دفاعي به خود گرفتن؛
- ديگران را سرزنش كردن؛
- با كودكان ديگر به جنگ و ستيز پرداختن؛
- نظم كلاس و مدرسه را به هم ريختن؛
- به دزدي و دروغگويي دست زدن؛
- از رابطه خود با اطرافيان رضايت نداشتن؛
- از مدرسه و معلم خاطره خوش نداشتن؛
- از بازگو كردن احساسات خود عليه والدين، وحشت داشتن و آن را در مورد كودكان ديگر تلافي كردن (هاشمي و همكاران، 1389).
انواع رفتارهاي پرخاشگرانه
طبق نظر موير[2] (1976)، پاسخ هاي پرخاشگرانه انواع گوناگون دارد كه محرك هاي دروني و بيروني مختلف، آنها را به وجود مي آورد. در ادامه اين بحث، هفت طبقه از رفتارهاي پرخاشگرانه معرفي مي شوند. به دليل همپوشي اين طبقات، امكان تمايز ميان انواع اين رفتارها به سهولت امكانپذير نيست، لذا اين احتمال وجود داردكه رفتار پرخاشگرانه، حاصل تلفيقي از دو يا چند عامل زير باشد:
2-25-1- پرخاشگري خشمگينانه[3]
طبق نظر دارلي و همكاران[4] (1988)، اين نوع پرخاشگري، نوع اصيل و شناخته شده پرخاشگري است. هنگامي كه مردم كلمه پرخاشگري را مي شنوند، اين نوع خاص فوراً به ذهن آنان متبادر مي شود. اين نوع پرخاشگري عموماً با نشانه هاي از برانگيختگي هيجاني توأم بوده و علت آن غالباً درد يا ناكامي است. براي مثال، اگر دو موش را در قفس رها كنيم، سپس ضربه هاي برقي متناوب و مختصري به آنان وارد شود، پس از آن، به يكديگر حمله مي كنند. در اين حالت، اگر حتي يك موش وجود داشته باشد، مثلاً به عروسك حمله ور خواهد شد. هاچينسون[5] (1965) معتقد است بروز ناكامي، عدم موفقيت در يك رفتار هدف گرا مي باشد. براي مثال، پيشگيري از دستيابي حيوان به غذا معمولاً باعث رفتار پرخاشگرانه مي شود. كبوتري كه ياد گرفته است براي دريافت دانه به كليدي نوك بزند، اگر دانه اي دريافت نكند به كبوتر ديگر حمله خواهد كرد.
2-25-2- پرخاشگري تجاوزكاران[6]
گاهي اوقات يك حيوان، آرام و پاورچين به حيوان گوشتخوار ديگري مانند شغال، گرگ و يا يكي از جانوران رده ي گربه سانان حمله مي كند. البته ترديد وجود دارد كه اين رفتار پرخاشگرانه باشد، بنابراين برچسب «جست و جوي غذا» احتمالاً مناسب تر است.
كيو[7] (1930) معتقد بود برخي از موجودات از طريق تقليد اين رفتار را مي آموزند. بچه گربه در صورتي در چهارماهگي حمله و كشتن موش ها را فرا مي گيرد كه بتواند به طور طبيعي كشتن موش ها توسط مادرش را ببيند.
2-25-3- پرخاشگري ناشي از ترس[8]
به طور كلي، اگر با يك موضوع ترس آور به حيواني نزديك شويم، حيوان مي ترسد و احتمالاً شروع به پرخاشگري مي كند. همچنين اگر حيواني اهلي و رام، توسط حيواني قويتر از خود، به گوشه اي رانده شود، در تنگنا قرار گرفته و با خشونت، به حيوان قوي حمله مي كند.
2-25-4- پرخاشگري كنشگر[9]
طبق نظر ليو[10] (1967) و لوراس[11] (1961) هر موجود زنده اي ممكن است به دليل دريافت پاداش از انجام عمل پرخاشگرانه، به اين رفتار مبادرت ورزد. بزرگسالان و كودكاني كه به اظهار نظرهاي خصمانه تشويق شده اند، تمايل به رفتار پرخاشگرانه در آنان بيشتر ديده مي شود. اشخاصي كه براي كشتن، پول دريافت مي كنند، نمونه اي از اين نوع پرخاشگري هستند. در انواع شرطي شدن كنشگر، نيازي نيست كه براي تقويت رفتار پرخاشگرانه هر پاسخي را پيگيري كنيم، هنگامي كه رفتاري آموخته مي شود، پاداش ها و تنبيه هايي گاه و بي گاه براي تثبيت و نگهداري آن كفايت مي كند و اين مسئله مخصوصاً در پديده پرخاشگري فرمانبردارانه، كاملاً روشن و مسلم است. در اين نوع پرخاشگري، شخص به كسي حمله مي كند و يا او را به قتل مي رساند زيرا به وي دستور انجام آن ابلاغ شده است و به دنبال چنين رفتاري پاداشي دريافت مي كند كه باعث تقويت رفتار مي شود (به نقل از امبرگتس و همكاران[12]، 2009).
[1]- Brown
[2] - Mayer
[3] - Angry Aggression
[4] - Darly and et.al
[5] - Hochensoon
[6] - Predatory Aggression
[7] - Cue
[8] - Fear induced
[9] - Operant
[10] - Leave
[11] - Loras
[12] - Embregts
................................
مباني نظري و پيشينه تحقيق درباره پرخاشگري
نابع فارسي
1- آقايار، اديب. (1386). اثربخشي آموزش هوش هيجاني بر پرخاشگري دانش آموزان پسر سال اول دبيرستان. مجله بهبود دانشگاه علوم پزشكي كرمان، سال 14، دوره 3، صص 210-198.
2- آقايي نژاد، جان بابا؛ فرامرزي، سالار و عابدي، احمد. (1392). تأثير يك دوره فعاليت منظم ورزشي بر پرخاشگري دانش آموزان عقب مانده ذهني آموزش پذير. مجله رشد و يادگيري حركتي-ورزشي، شماره 12، صص 105-91.
3- احمدي رق آبادي، علي. (1389). بررسي ارتباط هوش هيجاني و بهداشت رواني در دانش آموزان مقطع پيش دانشگاهي شهر رشت. مقاله كارشناسي ارشد، دانشگاه گيلان، دانشكده علوم انساني.
4- اقدسي، علي نقي؛ نجفي، سولماز؛ اسماعيلي، رقيه؛ پناه علي، امير و محمدي، اكبر. (1392). مقايسه شيوه هاي فرزندپروري والدين نوجوانان پسر بزهكار و عادي. مجله زن و مطالعات خانواده، سال 4، شماره 13، صص 151-141.
5- اكبر زاده، نسرين. (1388). هوش هيجاني ديدگاه ماير و سالووي و ديگران. تهران: انتشارات فارابي.
6- بقرآبادي، قاسم؛ شريفي درآمدي، پرويز و دولت آبادي، شيوا. (1389). بررسي تأثير شن درماني بر كاهش پرخاشگري دانش آموزان پسر ناشنوا. مجله مطالعات روان شناختي دانشكده علوم تربيتي و روانشناسي دانشگاه الزهرا، دوره 6، شماره 1، صص 17-1.
7- بيرامي، منصور؛ بهادري، علي اكبر و خسروشاهي، جعفر. (1389). ارتباط شيوه تربيتي والدين با پيشرفت تحصيلي دانش آموزان راهنمايي. مجله علوم تربيتي، سال 7، شماره 10، ص 21-1.
8- پارسا، نسرين. (1390). هوش هيجاني. تهران: انتشارات رشد.
9- پرچم، اعظم؛ فاتحي زاده، مريم و اله ياري، حميده. (1391). مقايسه سبك هاي فرزندپروري بامريند با سبك فرزندپروري مسؤلانه در اسلام. مجله پژوهش در مسائل تعليم و تربيت اسلامي، سال 20، شماره 14، صص 138-115.
10- پورابراهيم، تقي؛ حيدري، جعفر و خوش كنش، ابوالقاسم. (1390). رابطه شيوه هاي فرزندپروري با سبك هاي هويت يابي و گرايش به مشاغل در نوجوانان. فصلنامه مشاوره شغلي و سازامني، دوره 3، شماره 8، صص 24-11.
11- حبيبي، زهره؛ خسروجاوي، مهناز و حسين خانزاده، عباسعلي. (1393). اثربخشي آموزش هوش هيجاني بر راهبردهاي مقابله با تنيدگي در افراد با آسيب بينايي. مجله پرستاري و مامايي جامع نگر، سال 24، شماره 71، صص 29-21.
12- حسن زاده، رمضان. (1391). روش هاي پژوهش در علوم رفتاري. تهران: نشر ساوالان.
13- حسيني انجداني، امين. (1387). مقايسة مهارت هاي حل مسأله اجتماعي دانش آموزان عادي و داراي اختلالات رفتاري 9 و 15 ساله شهر تهران در سال تحصيلي 1377. مقاله كارشناسي ارشد دانشگاه علامه طباطبايي تهران.
14- حسيني نسب، سيدداوود؛ احمديان، فاطمه و روان بخش، محمدحسين. (1387). بررسي رابطۀ شيوة هاي فرزندپروري با خودكارآمدي و سلامت رواني دانش آموزان. مطالعات تربيتي و روان شناسي، دورة 9، شمارة 1، صص 37-21.
15- حيدري، بهاءالدين. (1387). مقايسه سلامت رواني و شيوه هاي فرزندپروري والدين كودكان مبتلا به اختلال نارسايي توجه/فزون كشي عادي. مقاله كارشناسي ارشد رشته روانشناسي تربيتي.
16- خانجاني، زينب و محمودزاده، رقيه. (1392). مقايسه شيوه هاي فرزندپروري و اختلالات رفتاري كودكان مادران شاغل و غيرشاغل. فصلنامه علمي-پژوهشي زن و فرهنگ، سال 4، شماره 16، صص 52-37.
17- دهشيري، غلامرضا. (1387). هنجاريابي و برسي ساختار عاملي پرسشنامه بهر هيجاني بار-اون بر روي دانشجويان دانشگاه هاي شهر تهران. مقاله كارشناسي ارشد، روانشناسي عمومي، دانشگاه علامه طباطبايي.
18- رضايي، اكبر و مددخواه، شبنم. (1388). رابطه سبك هاي فرزندپروري و باورهاي معرفت شناختي با پيشرفت تحصيلي دانش آموزان مقطع متوسطه. فصلنامه علوم تربيتي، سال دوم، شماره 5.
19- رق آبادي، علي. (1386). بررسي ارتباط هوش هيجاني و بهداشت رواني در دانش آموزان مقطع پيش دانشگاهي شهر رشت. مقاله كارشناسي ارشد، دانشگاه گيلان، دانشكده علوم انساني.
20- رئيسي، فاطمه؛ انيسي، جعفر؛ يزدي، سيده منصوره؛ زماني، مريم؛ رشيدي، سميه. (1387). مقايسه سلامت روان و شيوه هاي فرزندپروري در بين افراد معتاد و غيرمعتاد. مجله علوم رفتاري، دوره 2، شماره 1، صص 41-33.
21- زارعان، مصطفي و بخشي پور، عباس. (1386). بررسي سلامت عمومي و هوش هيجاني دانشجويان. مقاله كارشناسي دانشگاه تبريز.
22- زينت مطلق، فاضل؛ احمدي جويباري، تورج؛ جليليان، فرزاد؛ ميرزايي علويجه، مهدي؛ آقايي، عباس و كريم زاده شيرازي، كامبيز. (1392). بررسي شيوع و عوامل مرتبط با پرخاشگري در بين نوجوانان شهر ياسوج. مجله تحقيقات نظام سلامت، سال 9، شماره 3، صص 319-312.
23- شريفي درآمدي، پرويز. (1386). هوش هيجاني. تهران: انتشارات سپاهان.
24- شريفي درآمدي، پرويز؛ آقايار، پرويز. (1392). هوش هيجاني، كاربرد هوش در قلمرو هيجان. اصفهان: انتشارات سپاهان. چاپ اول.
25- صادق خاني، اسدالله؛ علي اكبري دهكردي، مهناز و كاكوجويباري، علي اصغر. (1391). مقايسه شيوه هاي فرزندپروري مادران دانش آموزان پسر 7 تا 9 سال دوره ابتدايي با اختلال لجبازي-نافرماني و عادي در شهرستان ايلام. مقاله كارشناسي ارشد در رشته روانشناسي عمومي دانشگاه پيام نور تهران.
26- صادقي، عباس و مشكبيد حقيقي، محسن. (1385). مديريت پرخاشگري. رشت: انتشارات حق شناس.
27- عارفي، مهدي و رضويه، احمدرضا. (1388). بررسي رابطة پرخاشگري آشكار و ارتباطي با سازگاري عاطفي اجتماعي دانش آموزان دختر و پسر. مجله دانش و پژوهش در روانشناسي، شماره 13، صص 125-113.
28- عاليپور بيرگاني، سيروس؛ مكتبي، غلامحسين؛ شهني ييلاق، منيجه و مفردنژاد، ناهيد. (1390). رابطه ويژگي هاي شخصيتي با خودناتوان سازي تحصيلي و مقايسه شيوه هاي فرزندپروري از لحاظ متغير اخير در دانش آموزان سال سوم دبيرستاني. مجله دستاوردهاي روانشناختي دانشگاه شهيد چمران اهواز، دوره 4، سال 18، شماره 2، صص 154-135.
29- عسگري، پرويز؛ حيدري، عليرضا و ستايش نيا، الهه. (1389). مقايسه ميزان اضطراب، افسردگي و پرخاشگري نوجوانان با توجه به سطوح پراشتهايي رواني. مجله انديشه رفتار، دوره 4، شماره 16، صص 66-59.
30- علي پور، محبوبه. (1386). بررسي سازگاري اجتماعي كودكان شاهد از طريق آزمون ترسيم خانواده. مقاله كارشناسي دانشكده علوم اجتماعي و روان شناسي دانشگاه آزاد اسلامي واحد تهران مركزي.
31- فرامرزي، سالار؛ تقي پور جوان، عباسعلي، دهقاني، مصطفي و مرادي، محمدرضا. (1392). مقايسه سبك هاي دلبستگي و شيوه هاي فرزندپروري مادران دانش آموزان عادي و دانش آموزان با اختلال يادگيري. دوماهنامه علمي-پژوهشي جنتاشاپير، دوره 4، شماره 3، صص 254-245.
32- فرجاد، محمداحسانو محمدي اصل، جواد. (1387). اثربخشي تمرينات جسماني بر كاهش پرخاشگري دانش آموزان آهسته گام. نشرية رشد و يادگيري حركتي- ورزشي، شماره 8، دوره 37، صص 66-52.
33- فرميهني فراهاني، محسن. (1390). فرهنگ توصيفي علوم تربيتي. تهران: انتشارات اسرار دانش.
34- كريمي، ياسر. (1385). روانشناسي اجتماعي. تهران: انتشارات دانشگاه پيام نور.
35- گنجعلي بنجاور، عليرضا. (1388). بررسي ثمربخشي مداخلات رواني- تربيتي بر هوش هيجاني و سلامت روان دانش آموزان مقطع متوسطه شهر زاهدان. مقاله كارشناسي ارشد، دانشگاه علوم پزشكي ايران، انستيتو روانپزشكي تهران.
36- گنجه، سيدعليرضا؛ دهستاني، مهدي و زاده محمدي، علي. (1392). مقايسه اثربخشي آموزش مهارت حل مسأله و هوش هيجاني در كاهش پرخاشگري دانش آموزان پسر دبيرستاني. مجله دانش و پژوهش در روانشناسي كاربردي، سال 14، شماره 2، صص 50-38.
37- لواف پور نوري، فرشاد؛ زهراكار، كيانوش و ثنايي ذاكر، باقر. (1391). بررسي اثربخشي بخشايش درماني گروهي در كاهش پرخاشگري نوجوانان پرخاشگر 11 تا 13 ساله شهرستان دزفول. مجله علمي پژوهشي دانشگاه علوم پزشكي شهيد صدوقي يزد، دوره 20، شماره 4، صص 500-489.
38- محمدي، اكرم؛ نقدي، اسداله؛ علي وردي نيا، اكبر و كياني، محسن. (1389). بررسي جامعه شناختي رابطه سرمايه اجتماعي و اعتياد اينترنتي در بين جوانان شهر همدان. فصلنامه پژوهش جوانان، فرهنگ و جامعه، شماره 5، صص 27-1.
39- مداحي، محمدابراهيم؛ لياقت، ريتا؛ صمدزاده، منا و مرادي، ايرج. (1390). بررسي تعامل رفتار سازشي و شيوه هاي فرزندپروري. مقاله كارشناسي ارشد رشته خانواده درماني ذانشگاه آزاد اسلامي واحد تهران مركزي.
40- مسعودنيا، ابراهيم. (1388). پرخاشگري و رفتار ضداجتماعي در نوجوانان؛ ارزيابي نظريه پالايش پرخاشگري. مجله روانشناسي، سال 13، شماره 2، صص 152-138.
41- نقدي، هادي؛ اديب راد، نسترن و نوراني پور، رحمت الله. (1389). اثربخشي آموزش هوش هيجاني بر پرخاشگري دانش آموزان پسر سال اول دبيرستان. فصلنامه علمي پژوهشي دانشگاه علوم پزشكي كرمانشاه، سال 14، شماره 3، صص 218-211.
42- نيكوگفتار، محمود. (1388). آموزش هوش هيجاني، ناگويي خلقي، سلامت عمومي و پيشرفت تحصيلي. فصلنامة روانشناسان ايراني، سال 5، شماره 19، صص 56-29.
43- وزيري، شهرام و لطفي عظيمي، افسانه. (1390). تأثير آموزش همدلي در كاهش پرخاشگري نوجوانان. مجله روانشناسي تحولي، سال 8، شماره 30، صص 175-167.
44- هاشمي، محبوبه؛ ميرزماني، سيدمحمود؛ داورمنش، عباس؛ صالحي، مسعود و نژادي كاشاني، غزاله. (1389). تأثير نمايش عروسكي در كاهش پرخاشگري دانش آموزان دختر عقب مانده ذهني آموزش پذير. مجله توانبخشي اعصاب كودكان، دوره 11، شماره 5، صص 93-88.
45- يارمحمديان، احمد، فرزانه خو، مرجان و مولوي، حسين. (1388). تأثير عملكرد كلي خانواده بر وضعيت هويت دانش آموزان. مجله علوم رفتاري، سال 2، شماره 3، صص 142-135.
مباني نظري و پيشينه تحقيق درباره پرخاشگري
نابع انگليسي
46- Animasahun, R.; Beverley, A., Kir, N.S., Schutte, D. (2010). Intelligence quotient, emotional intelligence and spiritual intelligence as correlates of prison adjustment among in mates in Nigeria prison. Journal of Social Sciences, 22 (2): 121-128.
47- Animasahun, R.; Beverley, A., Kir, N.S., Schutte, D. (2010). Intelligence quotient, emotional intelligence and spiritual intelligence as correlates of prison adjustment among in mates in Nigeria prison. Journal of Social Sciences, 22 (2): 121-128.
48- Asher, A. (2006). Exploring the Relationship BETWEEN parenting Styles and Juvenile Delinquency, A Thesis Submitted to the Faculty of Miami University in Partial Fulfillment of the Requirements for the Degree of Master of Science Department of Family Studies and Social Work.
49- Aunola, K. & Nurmi, J. E. (2012). The role of parenting styles in children’s problem behavior. Child Development, 76, 1144-1159.
50- Austin, E. J. Saklofske, D. H. & Egan, V. (2005). Personality. Well-being and health correlates of trait emotional Intelligence. Personality and Individual differences, 38, 547-558.
51- Bar-on, R.; Parker, D.A. (1980). The handbook of emotional intelligence sanfrancisco .Jossy-BassBook.First Edation, 3-490.
52- Baumrind, D. (1972). The influence of parenting style on adolescent competence and substance use. J Early Adolescence 1972; 11(1):56-95.
53- Bekendam, C. (2010). Family And Dimensious of Emotional Intelligence .Dissertation Abstraets International, Vol 58(4).2109-2122.
54- Berent, T. S. (2011). Child development. Second. London, Brown and benchmark publisher.
55- Berns RM. (2006). Child Family, School, Community: Socialization and Support. New York: Wadsworth Publishing Company; 2011.
56- Beyer, S. (2011). Maternal employment and children academic achievement: parenting styles as mediating variable. Developmental Reviwe, Volume 15, Issue 2, 212-253.
57- Buss, A.H., & Perry, M. (1992). The Aggression Questionnaire. Journal of Personality and Social Psychology. 63 (3), 452-459.
58- Ceci, E. (1990). Intelligence quotient, emotional intelligence and spiritual intelligence as correlates of prison adjustment among in mates in Nigeria prison.
Journal of Social Sciences, 22 (2): 121-128.
59- Chamorro-Premuzic, T., Bennett, E. & Furnham, A. (2007). The happy personality: Mediational role of trait emotional intelligence. Personality and Individual Difference, 42, 1633-1639.
60- Chan, H. & Sjöberg, L. (2008). Emotional intelligence and life adjustment. In: Cassady JC, Eissa MA. Emotional intelligence: perspectives on educational & positive psychology. 1th Ed. New York: Peter Lang Publishing; 169-184.
61- Ciarrochi, J. Deane, F. P. & Anderson, S. (2009). Emotional intelligence moderates the relationship between stress and mental health. Personality and individual differences, 32, 197–209.
62- Cue, B. (1930). Positive parenting. NY: Pearson Company Inc. Violent Behavior, 9,247-269.
63- Douglas, K. S., & Dutton, D. G. (2011). Assessing the link between stalking and domestic violence. Aggression and Violent Behavior, 6, 519-545.
64- Dunn, J. M. and Fait, H. F. (2010). "Special physical education: adapted, individualized developmental". The University of Viriginia, W.C. Brown.
65- Embregts, P.; Didden, R.; Schreuder, N.; Huitink, C.; van Nieuwenhuijzen, M. (2009) Aggressive behavior in individuals with moderate to borderline intellectual disabilities who live in a residential facility: an evaluation of functional variables. Res Dev Disabil. 2009 Aug; 30(4):682-688.
66- Gerits، L.، Derksen، J. L.، Verbruggen، A. B.، & Katzko. M. (2005). Emotional Intelligence profiles of nurses caring for people with severe behavior problems. Personality and Individual differences، 38، 33-34.
67 - Glasgow, K. L., Dornbusch, S. M., Troyer, L., Steinberg, L., & Ritter, P. L. (2007). Parental styles, adolescent, sattrivutions, and child development, 68(3), 507-529.
68- Golman, D. (2009). Emotional in telligence. London: Bloom sbury publishing.
69- Hochensoon, G. (1965). Reducing aggressive behavior in boys with a social cognitive group treatment: Results of a randomized, controlled Trial. Journal of American Academy.
70- Holenstein, T. (2011). Rigidity in parent-child interaction early childhood. Journal of Abnormal Child Psychology, 32 (4), 595-607.
71- Hunt, N. & Evans, D. (2004). Predicting traumatic stress using emotional intelligence. Behavior Research and Therapy, 42, 791-798.
72- Jaff, A. (2012). Durg use and aggression: The effect of rumination and other person related variables. California State University Long Beach Psychology.
73- Lamborn, S.D., Mounts, N. S. Stninbery 1. & Do busch, S. M. (2012). Authoritive, authoritarian, indulgent, and neglectful family's child Development, 6, 1046-1005.
74- Lawrence, E.J. (1966). Priming emotion using metaphors reprehensive of family functioning. AUETD home Graduate School Auburn Libraries help @ auburn. Educational chat.
75- Maccoby, E. E., & Martin, J. A. (2012). Socialization in the context of the family: parent child interaction. In P.H. Mussen (Ea & E. M. Hetherington (Vol. Ed.), Hand book of child psychology: Vol. 4. Socialization, personality, and social development (4thed, pp.1-101). New York: wily.
76- Mayer, J.D; Dunkel-Schetter, C., Delongis, A., & Gruen, R. (2007). Stracural Division of Personality and the Classification of Traits .Review Of Genral Psychology.7, 381-401.
77- Mccelland, W. (1998). Development and Preliminary validation of an emotional self- efficacy scale. Personality and Individual Differences, 45 (5), 432- 436.
78- Nicholson, S. (2013). Anger management revolution studies distribution. Company inc. of child Adolescent psychiatry, 43(12), 1478- 1487.
79- Okorodudu, G. N. (2010). Influence of parenting styles on Adolescent Delinquency in Delta Central Senatorial District. Edo Journal of Counseling, vol, 3, No.1.
80- Onder, A., & Gülay, H. (2009). Reliability and validity of parenting styles & dimensions questionnaire. Journal of Procedia Social and Behavioral Sciences 1, 508–514.
81- Palmer, J.; Trinidad, D.R. & Johnson, C. (2011). Emotional intelligence and life adjustment. In: Cassady JC, Eissa MA. Emotional intelligence: perspectives on educational & positive psychology. 1th Ed. New York: Peter Lang Publishing; 169184.
82- Park, K. & Slabby, N. (1983). Reducing aggressive behavior in boys with a social cognitive group treatment: Results of a randomized, controlled Trial. Journal of American Academy.
83- Richardson, D.S. & Hammock, G. S. (2007). Social context of human aggression. Are we paying too much attention to gender? Aggression and violent behaviour. 12, PP: 417-426.
84- Robinson, C., Mandleco, B., Olsen, SF., Hart, CH. (2011). The parenting style and dimensions Questionnaire (PSQD). Handbook of family measurement techniques; thousand oaks: sage. Vol.3. p: 319-321.
85- Schutte, N.; Malouff J M, and Thorsteinsson E. B. A (1998). Metaanalytic
Investigation of the Relationship between Emotional Intelligence and Health. Pers Individ Dif. 42. pp: 921-933.
86- Spence, D.; Lyons, J.B. & Schneider, T.R. (2013). The Influence of Emotional Intelligence on Performance. Pers Individ Dif. 2012. 39. pp: 693-703.
87- Sukhodolsky, D.G., & Ruchkin, V.V. (2008). Association of Normative Beliefs and Anger with Aggression and Antisocial Behavior in Russian Male Juvenile Offenders and High School Students. Jounal of Abnormal Child Psychology.
88- Ziglman, W. (1999). Parent Styles Associated With Self- Regulation and
Competence in School, Journal of Educational Psychology, 81(2), 143-154.
مطالب و لينك هاي مرتبط :
مباني نظري و پيشينه خشونت خانگي عليه زنان
- مباني نظري و پيشينه خشونت خانگي عليه زنان
دسته: روانشناسي و علوم تربيتي
بازديد: 3 بار
فرمت فايل: doc
حجم فايل: 45 كيلوبايت
تعداد صفحات فايل: 28مباني نظري و پيشينه خشونت خانگي عليه زنان
قيمت فايل فقط 10,000 تومان
بصورت فايل ورد
همراه با منابع
خشونت خانگي عليه زنان
خشونت عبارت است از هرگونه فعل يا ترك فعلي كه باعث آسيب جسمي، جنسي و يا رواني شود (كار،1381). خشونت را مي توان عملي آسيب رسان دانست كه فرد براي پيشبرد مقاصد خويش انجام ميدهد و صرفا جنبه فيزيكي ( بدني) ندارد بلكه ممكن است ابعاد رواني (فحاشي، تحقير، منزوي كردن فرد، داد و فرياد)، جنسي و اقتصادي هم به خود بگيرد (درويش پور1387، به نقل از محمدي، ميرزايي،1391؛كار1379) .
خشونت عليه زنان پديده اي چند بعدي است كه خشونت خانگي يكي از تظاهرات آن به شمار مي رود. خشونت در هر جامعه شكل هايي به خود مي گيرد كه با ساختار قانوني، سنتي و ديني و سياسي همان جامعه متناسب است. بنابراين اثار خشونت عليه زنان در ايران را بايد در مجموعه اي به هم تنيده از انواع خشونت هاي خانگي، اجتماعي، سياسي و تفاسير خاصي از دين جستجو كرد. تاكيد بر ارزش هايي مانند جداسازي افراد دو جنس در مراكز دانشگاهي، منع حضور زنان از تماشاي مسابقات ورزشي مردان، جلوگيري از فعاليت زنان هنرمند در جايگاه خواننده و مانند اينها، شكل هايي از خشونت است كه بر زنان ايران تحميل شده است (كار، 1381). به هر نوع عمل و يا احتمال رفتاري كه به آسيب جسمي، جنسي، رواني يا محروميت و عذاب منجر شود خشونت عليه زنان گفته مي شود اين تعريف، تهديد به چنين اعمال و رفتاري، محروميت از آزادي به اجبار يا به اختيار، اعم از اينكه در زندگي شخصي(خصوصي) يا جمعي رخ دهد را نيز در بر مي گيرد (نهاوندي1386 به نقل از وردي نيا، رياحي، اسفندياري).
همانگونه كه گفته شد چنانچه رفتار خشونت آميز عليه زنان در چارچوب خانواده و ميان زن و شوهر روي دهد از آن به خشونت خانگي تعبير مي شود (پور رضا و موسوي،1382؛ سازمان جهاني بهداشت،1380).
پسران اين رفتار رسانه ها را به مثابه الگوي رفتاري ياد مي گيرند و در مقابل دختران مي آموزند كه رفتار خشونت آميز براي زنان امري غير مرسوم است (اعزازي،1380). در ايران نيز زنان در اثر فشارهاي سنتي هزاران ساله كه دامنه اي وسيع دارد خو گرفته اند كه بخش عمده اي از وضعيت خشونت بار زندگي خود را از ديگران بپوشانند (كار، 1381).
خشونت نسبت به گروه طبقه و يا مليت فرق مي كند چنانچه زنان طبقه پايين يا مهاجران شهري يا مناطق عشيره اي بيشتر تجربه خشونت جسماني تا قتل هاي ناموسي را دارند گاهي همين زنان چنان جامعه پذير مي شوند كه خشونت را بازتوليد و استمرارش را تداوم مي بخشند (محمدي اصل، 1388)، چرا كه پنهان نگاه داشتن خشونت عليه زنان و پرهيز زنان از واكنش فعال نسبت به آن، يكي از مشخصات خشونت عليه زنان در تمام جوامع است به نظر مي رسد چنين نگرشي به خشونت در هر جامعه دلايل خاص خود را دارد و با شرايط و زندگي فردي زنان هر جامعه متناسب است (وردي نيا و همكاران،1386).
قيمت فايل فقط 10,000 تومان
برچسب ها : مباني نظري و پيشينه خشونت خانگي عليه زنان
مباني نظري و پيشينه خواندن و مطالعه
- مباني نظري و پيشينه خواندن و مطالعه
دسته: روانشناسي و علوم تربيتي
بازديد: 3 بار
فرمت فايل: doc
حجم فايل: 154 كيلوبايت
تعداد صفحات فايل: 77مباني نظري و پيشينه خواندن و مطالعه
قيمت فايل فقط 10,000 تومان
بصورت فايل ورد
همراه با منابع
ميزان مطالعه و گرايش به خواندن و مطالعه از مهمترين شاخصهاي رشد و توسعه است. بدون شك رشد و توسعه يك كشور در همه زمينههاي سياسي، اقتصادي، فرهنگي و اجتماعي مرهون گسترش خواندن، مطالعه، نشر كتاب و برنامهريزي آموزشي ميباشد. جامعهاي كه در آن خواندن و مطالعه حائزاهميت است جامعهاي توسعه يافته است. تمام كشورهاي توسعه يافته به خواندن و مطالعه اهميت فراوان ميدهند و در پي يافتن روشهايي براي علاقمند كردن افراد جامعه خود به كتابخواني از هرنوع آن ميباشند. توجه به مدلهاي خواندن و اينكه چگونه ميتوان بهتر خواند، و همچنين توجه به شيوهها و روشهاي صحيح مطالعه عواملي است كه اين كشورها در پژوهشهاي خود مورد توجه قرار ميدهند و در پي دستيابي به آنها هستند.
2-2 خواندن
اسميت[1] (1974) براين باور است كه خواندن پايه مشترك موفقيت در تمام زمينههاي تحصيلي است. خواندن دريافت عقايد، تجربيات، و مفاهيم است، فعاليتي است كه به فرد اجازه ميدهد تا دانش وسيعي را به دست آورد، اين كيفيات كاركردي، خواندن را محور همه سطوح يادگيري قرار ميدهد. به طوري كه خواندن محور فعاليتهاي تحصيلي و به صورت ابزار موفقيت در ساير زمينههاي درسي درميآيد.خواندن دربرگيرنده مجموعهاي از مهارتها است كه بازشناسي لغات نوشته شده، تعيين معناي لغات و عبارات و هماهنگ ساختن اين معنا با موضوع كلي متن را شامل ميشود. اين كار مستلزم فرايندهايي است كه در سطوح مختلف بازنمايي از قبيل حروف، كلمات، عبارات، جملات و واحدهاي بزرگتر عمل ميكنند. مشكلات خواندن، نوعا" شامل عدم توانايي در بازشناسي يا درك نوشتهها هستند. در اين ميان، بازشناسي، فرايند بنياديتري محسوب ميگردد، چرا كه بيش از آنكه كلمهاي را درك كنيم بايد آن را تشخيص دهيم (يعقوبي، 1383، به نقل از داكرل و مك شين، 1993، ترجمه، احمدي و اسدي، 1376).
عمل خواندن در نگاه اول ساده به نظر ميرسد. واژهها داراي معنا هستند. بنابراين خواندن ترجمان مستقيم نمادها به فكركردن يا گفتار است اما در واقع خواندن به اين سادگي هم نيست. خواندن در اصل، فرايند شگفتآوري است كه در آن فعاليتهاي شناختي زيادي بايد به طور همزمان عمل نمايد. فرايندي كه خواندن ناميده ميشود دقيقا" چيست؟ برخي از مولفان براين عقيدهاند كه خواندن يك فرايند رمزگشايي است و كودكان زماني توانايي خواندن را كسب ميكنند كه پيوند ميان نمادهاي نوشتاري و اصوات گفتاري را ياد گرفته باشند. به گفته هريس[2] و سايپي[3] (1975) خواندن تفسير معنادار نمادهاي كلامي نوشته و يا چاپ شده است. و بارير[4] (1988) نيز مطالعه و خواندن را به عنوان فرايند تفكر، ارزشيابي، داوري، تصويرسازي ذهني، استدلال و حل مسئله تعريف كرده است. بر طبق نظر والاس و مك لامين[5] (1979) خواندن عبارت است از ارتباط كلي فرد با اطلاعات نمادي. اطلاعاتي كه با علايم و نشانهها القا ميگردد و معمولا" جنبه ادراك و فهم بصري يادگيري اطلاق شده و داراي هفت گام شامل تشخيص، جذب، درك كلي يا درك دروني، درك خارجي يا درك نهايي، نگهداري، يادآوري و ارتباط با يادگيري ميباشد. خواندن فرايندي است شناختي كه در آن ديدگاههاي خواننده و فرايند خواندن ارتباط زيادي با مطلبي كه ميبايستي يادگرفته شود پيدا ميكند (گلاور، برونينگ، 1375). فريار و رخشان (1376) بيان ميكند كه خواندن عبارت است از تبديل نمادهاي نوشتاري به نمادهاي صوتي معادل آنها. اما مولفان ديگر معتقدند كه خواندن چيزي بيش از يك فرايند رمزگشايي است و اعتقاد دارند كه خواندن به معناي كسب مفهوم از يك متن است. خواندن اغلب مهارتي عادي در نظر گرفته ميشود، ولي در واقع فرايندي پيچيده و عالي است كه اجزاي بسيار متفاوتي را دربرميگيرد.رفتار پيچيدهاي كه خواندن نام دارد به گونهاي نگريسته ميشود كه از چندين رفتار يا مهارت مجزا و قابل تفكيك تشكيل شده است. به طوركلي ميتوان اكثر مهارتهاي خواندن را در طبقه مهارتهاي تحليل كلمه، مهارتهاي درك مطلب جاي داد. خواندن پيچيدهترين و درعين حال ارزشمندترين كنش ذهني است و زيربناي يادگيري تحصيلي و ساير مراحل زندگي است (يعقوبي،1383). مهارت در خواندن يكي از مهمترين نيازهاي يادگيري دانشآموزان درزندگي امروز است. توانايي درك مطلب، تفسير و استنتاج از متون درسي و غيردرسي، دانشآموزان را با افكار و اطلاعات جديدي آشنا ميسازد تا راه بهتر انديشيدن و بهتر زيستن را بياموزند. به عبارت ديگر سواد خواندن به معناي عام و جامع آن وسيلهاي است كه ميتوان از طريق آن به ذخاير بيانتهاي تجربه بشري دست يافت. خواندن مهارتي است پذيرا و رمزگشا كه خواننده با آن، پيام نويسنده را دريافته و رمزگشايي ميكند. نويسنده با تقويت و گسترش جهانبيني خود از اطلاعات موجود، پيام خود را ميآفريند و خواننده با ذكاوت، با كوشش بيدريغ خود به دريافت و كشف آن نائل ميشود.گاهي اوقات، به غلط، خواندن را عملي منفعل و بيتحرك مينامند، زيرا پيامها را بدان معنا كه يك گوينده و يا نويسنده خلق ميكند، نميرساند. با وجود اين نميتوان به سادگي پردازش فعال ذهن، اين ساختكار پيچيده اندام انسان را براي ايجاد ارتباطي كه حاصل ميشود، فراموش كرد (خاوري، 1383).
تحقيقات فراواني در زمينه "خواندن" انجام گرفته است كه براساس يافتههاي آنها، يكي از مهمترين عوامل موثر در علاقه به "خواندن"، درك يا شناخت ارزش خواندن و تبحر در اين مهارت است. در تعريف ماهيت خواندن، بايد نقش خواندن را در جامعه مورد توجه قرار داد. اوقات فراغت و گاهي تفريحات ما با خواندن روزنامه، مجله، كتاب و گزارش ميگذرد. خواندن دستيابي به افكار و انديشههاي ديگران را در اقصي نقاط دنيا ممكن ميسازد. خواندن در تحصيل و آموزش و پرورش نقش بسزايي دارد. نه تنها نظام آموزشي به خواندن مطالب زيادي در فرايند يادگيري نياز دارد، بلكه قدرت فرد در اين مهارت نيز يكي از شاخصهاي موفقيت در كار است (ميرحسني، 1381، به نقل از بانز[6] و همكاران، 1984).
[1]. Esmit
[2] . Harris
[3] . Sipay
[4]. Baryr
[5] . WallaceandMacLamin
[6]. Banz
قيمت فايل فقط 10,000 تومان
برچسب ها : مباني نظري و پيشينه خواندن و مطالعه
مباني نظري و پيشينه اشتياق شغلي
- مباني نظري و پيشينه اشتياق شغلي
دسته: روانشناسي و علوم تربيتي
بازديد: 4 بار
فرمت فايل: doc
حجم فايل: 59 كيلوبايت
تعداد صفحات فايل: 40مباني نظري و پيشينه اشتياق شغلي
قيمت فايل فقط 10,000 تومان
بصورت فايل ورد
همراه با منابع
اشتياق شغلي
علاقه به اشتياق شغلي در دل تحقيقات در خصوص فرسودگي شغلي رشد كرد (مسلش، شوفلي وليتر 2001). در مطالعه فرسودگي محققان كم كم به قطب مخالف و مثبت آن يعني اشتياق شغلي علاقمند شدند. بعد از يك ربع قرن مطالعه در مورد فرسودگي اين سوال منطقي مطرح شد كه درباره روي ديگر سكه چه مي دانيم و مخصوصاً آيا مي توان كارمنداني را يافت كه با قدرت زياد كار مي كنند و در عميقاً با كارشان درگير و درآن غرقند؟ و اگر اين چنين است چه چيزي آنها را به اين سمت مي راند. آيا عواملي شبيه (البته عكس) آنچه فرسودگي كارمندان مي شود، وجود دارد؟ اشتياق چه تاثيراتي دارد؟ چگونه مي توان آن را افزايش داد؟ و در آخر چه فرايندهاي رواني با اين مفهوم مرتبطند؟ محققان با داشتن سوالاتي از اين دست در آخر قرن شروع به بررسي منظم تر قطب مقابل فرسودگي نمودند. و اين مقارن شد با ظهور آن چيزي كه جنبش روانشناسي مثبت نگر تاكيد مي كردند. سازمان هاي امروزي خواهان آن هستند كه كارمندانشان با انگيزه، خلاق، مسئول و درگير با كارشان باشند و بجاي انجام دادن كار شخصي شان (وظيفه شان) از كارمندان انتظار مي رود كه چند قدم جلوتر باشند (شوفلي وباكر، 2003).
مسلماً كساني كه دچار فرسودگي هستند توانايي چنين كاري ندارند اما كساني كه دچار اين فرسودگي نيستند، امكان دارد خيلي بيشتر هم كار كنند. رويكرد سنتي منفي در اينجا راه به جايي نمي برد و نياز به يك رويكرد جديد و مثبت مي باشد. در اين باره اشتياق شغلي نه تنها يك نقش حياتي براي فهم رفتارهاي سازماني مثبت بازي ميكند بلكه همچنين براي هدايت مديريت منابع انسان و سياست هاي بهداشتي حرفه اي در سازمان ها نيز نقش مهم دارد (سالانوا و شوفلي، 2007).
اشتياق كه معمولاً در مفاهيم ازدواج نمادين شده است با مشاركت فعال و سرمايه گذاري كليت فرد در عملكرد نقش مرتبط مي شود. در بافت محيط كار، اشتياق معناي ويژه تري دارد. اين سازمان ها اين تعاملات خود را در قرارداد استخدام نمايان مي سازند كه در آن كاركنان به ارائه خدمات خود براي كارفرما پرداخته، خود را به شغلشان متعهد مي سازند و تعهدات مربوط به استخدام خود را متقبل مي شوند.
كاركنان با پذيرش و استقبال از نقش هايشان در سازمان به صرف انرژي در نقش ها مي پردازند و به نوبه خود بيش از پيش جذب نقش هايي كه اجرا مي كنند شده و در آنها غرق مي شوند (ريچ[1]، 2006).
[1].Rich
قيمت فايل فقط 10,000 تومان
برچسب ها : مباني نظري و پيشينه اشتياق شغلي
مباني نظري و پيشينه انواع و شيوع رفتارهاي پر خطر
- مباني نظري و پيشينه انواع و شيوع رفتارهاي پر خطر
دسته: روانشناسي و علوم تربيتي
بازديد: 3 بار
فرمت فايل: doc
حجم فايل: 83 كيلوبايت
تعداد صفحات فايل: 48مباني نظري و پيشينه انواع و شيوع رفتارهاي پر خطر
قيمت فايل فقط 10,000 تومان
بصورت فايل ورد
همراه با منابع
انواع و شيوع رفتارهاي پر خطر
از ميان رفتار هاي پر خطر چندين نوع خاص به دليل شيوع شان در نوجوانان امروز، مورد توجه متخصصين مي باشد . بسياري از اين رفتارهاي منجر به آمار بالاي مرگ و جراحت در ميان نوجوانان گرديده و يا اثرات منفي روي جامعه دارند كه در ادامه به برخي از آنها اشاره خواهد شد( گازمن، 2007).
رفتارهاي خود آسيب رسان ، خشونت و خود كشي
در ميان نوجوانان، خود آسيب رسان ترين رفتارها مربوط به رانندگي است. گرفتن گواهينامه يكي از هيجان انگيزترين آرزوهاي دوره نوجواني است اما متأسفانه تصادفات رانندگي يكي از دلايل فوت نوجوانان را در بر مي گيرد. بسياري از صدمات و جراحت ها با نبستن كمربند ايمني تشديد شده( و منجر به مرگ مي شود) . تقريبا 30 % نوجوانان ايالات متحده اظهار مي دارند كه به ندرت از كمربند ايمني استفاده مي كنند يا اينكه هرگز استفاده نمي كنند. تركيب مصرف الكل و رانندگي نيز در مرگ نوجوانان در اثر تصادفات رانندگي سهم عمده اي دارد. حدود 10 % نوجوانان ايالات متحده اظهار مي دارند كه پس از نوشيدن الكل اقدام به رانندگي كرده اند و 36 % در حين رانندگي اقدام به نوشيدن الكل كرده اند. خبر خوب آن است كه شيوع رفتارهاي پر خطر مرتبط با رانندگي در طي چهار سال گذشته كاهش قابل ملاحظه اي داشته است. با وجود اين رفتارهاي پر خطر مربوط به رانندگي يك مشكل جدي در طول دوران نوجواني است(پينكرتون وآبرامسون[1]، 2005 ) .
درگيري فيزيكي و پرخاشگري، گروه ديگري از رفتارهاي خودآسيب رسان را تشكيل مي دهند. اين گروه از رفتارها پس از تصادفات رانندگي دومين عاملي است كه منجر به مرگ افراد بين سنين 34 – 15 سال مي شود. 36 % از نوجوانان ايالات متحده اظهار مي كنند كه در طي يكسال گذشته درگيري فيزيكي داشته اند(پسران 43% و دختران 28% ) به طور مشابه هم پسران و هم دختران گزارش كرده اند سلاح گرم يا سرد حمل مي كنند ( 19% ). با وجود اين تفاوت معناداري بين حمل سلاح توسط پسران (29%) و دختران (7%) وجود دارد (پينكرتون وآبرامسون، 2005) .
نهايتاً خودكشي يكي از پر خطرترين رفتارها در ميان نوجوانان امروز است. نزديك به 17% (تقريبا از هر 5 نوجوان يك نفر) از نوجوانان در ايالات متحده اقدام به خودكشي داشته اند و 13% به طور واقعي افكار خودكشي داشته اند. در ميان نوجوانان ايالات متحده هر ساله 4/8% اقدام به خودكشي گزارش مي شود. در حال حاضر خودكشي سومين عامل مرگ و مير در ميان نوجونان سنين 15 – 24 سال مي باشد كه86% از اين مرگ و ميرها به پسران و14% به دختران اختصاص دارد (گازمن[2]،2007)
1 _ Pinkerton & Abramson
2 _ Gusman
قيمت فايل فقط 10,000 تومان
مباني نظري و پيشينه مديريت كيفيت
- مباني نظري و پيشينه مديريت كيفيت
دسته: مديريت
بازديد: 11 بار
فرمت فايل: doc
حجم فايل: 118 كيلوبايت
تعداد صفحات فايل: 44مباني نظري و پيشينه مديريت كيفيت
قيمت فايل فقط 10,000 تومان
بصورت فايل ورد
همراه با منابع
مديريت كيفيت چيست؟
مديريت كيفيت : در شرايط اقتصادي فعلي جهان، حضور فعال در بازار كسب و كار و موفقيت در اين بازار با توجه به كاهش تدريجي حمايت هاي دولتي و فرو ريختن انحصارات، مستلزم كيفيت بالاي محصولات و خدمات در مفهوم جديد آن يعني لحاظ نمودن خواسته هاي مشتري همراه با مشخصات فني و استانداردهاست. اين فرهنگ كه در حقيقت زاييده شرايط رقابتي است توانايي هايي را طلب مي كند كه مهمترين آنها را مي توان به شرح زير بيان نمود (بيگوود ،1997، ص418).
1.درك خواسته هاي مشتري و تامين آن در كوتاه ترين زمان ممكن و با پايين ترين سطح قيمت.
2. ارايه محصولات و خدمات با كيفيت و مورد اعتماد با درنظرگرفتن شرايط محيطي و دوام آن.
3. پيش بيني نيازهاي آتي مشتريان و پيشي گرفتن از آن ها. بديهي است كه توانايي هاي فوق مستلزم تحول عميق در فرهنگ سنتي مديريت و آشنايي با مفاهيم جديد مشتري، بهبود مستمر اقدامات پيشگيرانه و مشاركت همگاني در بهبود فرآيندهاي توليدي و غير توليدي در محدوده داخلي و خارجي سازمان است كه اينها مستلزم حركتي سازمان يافته همراه با آموزش در كليه سطوح سازمان و دربرگيرنده تمامي كاركنان جهت ايجاد فضاي مناسب براي اجراي تغييرات با هدايت و حمايت مديريت ارشد و مشاركت همگاني است و اين تصويري جديد از مديريت است كه تحت عنوان ISO مطرح است.
مديريت كيفيت عبارت است از روشي براي مديريت يك سازمان كه كيفيت و مشاركت همه اعضاي سازمان اساس محور آن مي باشد. و هدف آن نيل به موفقيت در درازمدت از طريق جلب رضايت مشتريان و تامين منابع همه اعضاي سازمان و جامعه است. تحول مديريت كيفيت گوياي آن است كه فلسفه كيفيت اولين بار پس از جنگ جهاني دوم توسط متخصصين و مهندسين كيفيت آمريكا طرح گرديد. با گذشت قريب به نيم قرن از پيدايش افكار اوليه مديريت كيفيت توسط دمينگ ،جوران، وايشي كاوا، طي دهه گذشته از نيمه دوم 1980، به بعد مديريت كيفيت مقبوليت قابل ملاحظه اي در محافل مديريتي آمريكا و اروپا پيدا كرده است. مديريت كيفيت از صنعت سرمنشا گرفت و به يك حركت اجتماعي مبدل گرديد، كه دامنه اش به سازمانهاي بهداشت و درمان، آموزش، دانشگاه هاي دولتي و موسسات انتقاعي گسترش يافته است. (هاكمن ، 1995، ص 150). شايد اين سوال براي همگان مطرح شود كه مديريت كيفيت جامع با استاندارد ISO9000 و يا ساير استانداردهاي مديريت كيفيت چه تفاوتي دارد؟ گاهي مشاهده مي شود كه بعضي به اشتباه آنها را يكي قلمداد نموده و هر دو را يك استاندارد كيفيتي مي نامند. بايد توجه داشت كه مديريت كيفيت جامع يك فلسفه و نگرش است و اهداف بلند مدت سازمان را در بردارد، در حالي كه ISO9000 يك مدل اجرايي براي تحقق و رسيدن به مديريت كيفيت جامع مي باشد. در مديريت كيفيت جامع از انگيزه نيروي انساني، رفتارهاي مديريت، سيستم مديريت مشاركتي، سيستم پيشنهادها ،گروه هاي كاري، ارتباطات و مسايل رواني نيروي انساني صحبت مي شود. از اين طريق سازمان مي تواند با شكوفايي استعدادهاي بالقوه نيروي انساني باعث بالا بردن بهره وري و كيفيت كالا و خدمات شده و در نهايت به بازارهاي جهاني دسترسي پيدا نمايد. در حالي كه استانداردهاي ISO9000 مدلي براي استاندارد كردن و كمي نمودن فرآيندهاي توليد و همچنين بالا بردن كيفيت از طريق انجام صحيح عمليات و مستند سازي آنها مي باشد. استاندارد ISO9000 و استقرار آن در يك سازمان زمينه را براي استقرار مديريت كيفيت جامع و دسترسي به اهداف آن تسهيل مي نمايد. بنابراين مي توان گفت كه استاندارد ISO9000 ابزاري براي رسيدن به مديريت كيفيت جامع است. براي دسترسي به مديريت كيفيت جامع، راه ها و ابزارهاي مختلفي وجود دارد و يكي از آنها استقرار استاندارد ISO9000 مي باشد.
مديريت كيفيت: يك سري فعاليت هاي وظيفه عمومي مديريت كه خط مشي كيفيت، اهداف، مسئوليت ها و بكارگيري آنها از طريق اقداماتي از قبيل طراحي، كنترل، تضمين و ارتقاي كيفيت در درون قالب كاري سيستم را تعيين مي كند.
بر طبق يكي از نگرشها، مديريت كيفيت يعني نظارت بر فرآيند ساخت و توليد محصول براي ايجاد اطمينان از مطابقت محصول با آنچه موردنظر طراح يا مشتري بوده است .
اين نظارت از مرحله دريافت و سفارش مواد اوليه تا خدمات پس از فروش را شامل مي شود.
قابليت دسترسي، راحتي حمل و نقل، مصرف كم انرژِي، سهولت آموزش، بدين ترتيب طيف وسيعي از فعاليت ها را شامل مي گردد و بكارگيري محصول و همچنين تعمير و نگهداري و بازيافت را مي توان از عوامل كيفيت برشمرد .
قيمت فايل فقط 10,000 تومان
برچسب ها : مباني نظري و پيشينه مديريت كيفيت
پيشينه تحقيق در مورد اتصال تير با مقطع كاهش يافته RBS
- پيشينه تحقيق در مورد اتصال تير با مقطع كاهش يافته RBS
دسته: عمران
بازديد: 5 بار
فرمت فايل: doc
حجم فايل: 601 كيلوبايت
تعداد صفحات فايل: 31پيشينه تحقيق در مورد اتصال تير با مقطع كاهش يافته RBS
قيمت فايل فقط 8,000 تومان
اين فايل شامل يك فايل ورد در 30 صفحه و بسيار جامع و كامل در مورد پيشينه تحقيقات انجام يافته درمورد اتصال تير با مقطع كاهش يافته مي باشد. كه با استناد به منابع بروز جمع بندي كاملي از تحقيقات انجام يافته بروي سيستم RBS نوشته شده است. اين فايل بهترين منبع براي استفاده در فصل دوم پايان نامه جهت پيشينه تحقيق در مورد اتصالات تير با مقطع كاهش يافته مي باشد بطوري كه شمارا از مراجعه به منابع ديگر بينياز مي سازد و در زمان تحقيقات شما صرفه جويي مي گردد.
قيمت فايل فقط 8,000 تومان
برچسب ها : پيشينه تحقيق در مورد اتصال تير با مقطع كاهش يافته RBS , تاريخچه اتصال تير با مقطع كاهش يافته، RBS ، Reduce beam section